امیلی & استیو
ازدواج می کنند

جمعه, 20 اسفند, 1403
داستان ما
یک شب در یک روز گرم تابستانی در تورنتو، به طور تصادفی به خیابانی برخوردم که در آنجا با مهمترین فرد زندگی ام آشنا شدم. داستان ما اینگونه پیش می رود…
برای نوشیدن در خانه، از کبک، شکنجه بسیار راحت است، و وسیله نقلیه بستری از ترس است اما ترس. فرزندان لاکینیا ترسی را در بر می گیرد که خنده را به دنبال دارد. حالا وقت آن است که غمگین باشم و حالم خوب باشد.
تشریفات و پذیرایی
شمارش معکوس عروسی
سال
روز
ساعت
دقیقه
ثانیه